این مقاله درباره ولایت امام عصر (عج) است و به بررسی تولد، زندگی مخفی، غیبت، و نقش امام مهدی (عج) در استمرار خط ولایت و عدالت جهانی می پردازد.
مقدمه:
حضرت مهدی (عج) در نیمه شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری در شهر سامراء چشم به جهان گشود. نام ایشان هم نام پیامبر اسلام (ص) و ابوالقاسم است. لقب های متعددی برای آن بزرگوار وجود دارد که از جمله آن ها می توان به حجت، قائم، صاحب الزمان و بقیه الله اشاره کرد، اما مشهورترین و رایج ترین لقب، مهدی علیه السلام است. مادر گرامی شان نرجس بود که در برخی منابع با نام های ریحانه، سوسن و صیقل نیز یاد شده است. ایشان زنی کامل و بافضیلت بود، به طوری که امام حسن علیه السلام و حکیمه، دختر امام جواد علیه السلام، خود را خدمتگزار او می دانستند.
در زمان تولد حضرت مهدی (عج)، معتصم بالله، هشتمین خلیفه عباسی که از سال ۲۱۸ هجری به قدرت رسیده بود، سامراء را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب کرد. اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره به گونه ای بود که حاکمان ستمگر به شدت از تولد مصلحی راستین واهمه داشتند و در تلاش بودند که به هر نحو ممکن، از زایش این نوزاد جلوگیری کنند. حتی به قتل مادران باردار می پرداختند یا قابله هایی را به خانه ها می فرستادند تا از بارداری زنان باخبر شوند.
این رفتار ستمگران، نمونه های تاریخی متعددی دارد؛ از جمله در زمان حضرت ابراهیم (ع) که نمرود چنین کرد، و در دوره حضرت موسی (ع) که فرعون به همین شیوه عمل نمود. اما خداوند به خواست خود این نور الهی را خاموش نکرد، هرچند جباران و ظالمان در این راه تلاش می کردند.
همین سرنوشت شگفت انگیز درباره تولد حضرت مهدی (عج) نیز تکرار شد. امام حسن عسکری (ع)، پدر گرامی آن حضرت، در روزهای منتهی به ولادت، با توجه به تهدیدهای جباران، مخفی کاری شدیدی را به کار بست تا از خطرات احتمالی جلوگیری شود. در نتیجه، اطلاعات مربوط به ولادت، دوران حمل و حتی وجود حضرت مهدی (عج) نزد عموم مردم پنهان ماند و فقط تعداد محدودی از نزدیکان و یاران خاص امام حسن عسکری (ع) از حضور ایشان آگاه بودند. این افراد هم تنها گاهی و به صورت محدود، حضور آن حضرت را مشاهده می کردند، نه به شکل دائمی و عادی.
شیعیان خاص، مهدی را مشاهده کردند:
در طول چهار یا پنج سال نخست زندگی حضرت مهدی (عج) که پدر بزرگوارشان، امام حسن عسکری (ع)، هنوز در قید حیات بود، جمع محدودی از شیعیان خاص به حضور آن حضرت نائل می شدند. از میان این جمع، چهل نفر از یاران ویژه به محضر امام یازدهم رسیدند و از ایشان درخواست کردند تا محبت و ولایت امام پس از خود را به آنان نشان دهد تا بتوانند آن امام آینده را به درستی بشناسند. امام حسن عسکری (ع) نیز در پاسخ، پسری را معرفی کرد که در برابر آنان ظاهر شد؛ پسری که چون هلال کامل ماه می درخشید و شباهتی آشکار به پدر بزرگوارش داشت. امام (ع) به آنان فرمودند: «پس از من، این پسر امام و رهبر شما خواهد بود و جانشین من در میان شماست. فرمان او را اطاعت کنید و از گرد رهبری اش پراکنده نشوید؛ چرا که اگر از آن جدا شوید، هلاک خواهید شد و دینتان از بین خواهد رفت.» همچنین امام هشدار دادند که دیگر این فرزند را پس از این روز نخواهند دید تا آنکه زمان طولانی سپری شود. بنابراین شیعیان باید به نایب آن حضرت، عثمان بن سعید، وفادار باشند و از او اطاعت کنند.
بدین ترتیب، امام حسن عسکری (ع) با این بیانات ضمن تایید وقوع غیبت کبری، امام مهدی (عج) را به جامعه شیعیان معرفی نمود و تضمین استمرار خط ولایت را به آنان اعلام کرد.
یکی از عالمان و فیلسوفان برجسته قرن سوم هجری که به حضور امام رسیده بود، ابوسهل نوبختی نام داشت. در این دوران، حضرت مهدی (عج) زندگی مخفیانه ای داشتند تا اینکه پدر گرامی شان، امام حسن عسکری (ع)، در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری قمری، چشم از جهان فرو بست. بر اساس سنت اسلامی، در آن روز مبارک، حضرت مهدی (عج) باید بر پیکر پاک و مطهر پدر نماز می گزارد، تا بدین وسیله خلفای ظالم عباسی نتوانند امامت را پایان یافته اعلام کنند یا بدخواهان و دشمنان راه ولایت و رسالت را منحرف سازند و میراث معنوی و وظیفه دینی را به افراد دیگری واگذار نمایند.
بر همین اساس، مردم مشاهده کردند که کودکی درخشان همچون خورشید تابان، با شکوه و جلال فراوان، از خانه امام بیرون آمد و جعفر کذاب، که خود را آماده نماز خواندن بر جنازه امام کرده بود، به کنار رفت و حضرت مهدی (عج) به جای وی بر پیکر پاک و مطهر پدر بزرگوار خود نماز گزارد.
سیرت مهدی (ع):
حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار و دارنده ذخایر پیامبران است. ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است. چون ظاهر شود به کعبه تکیه کند و پرچم پیامبر (ص) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند و جهان را پر از عدل و داد نماید.
حضرت مهدی (ع) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است. مهدی عادل است و خجسته و پاکیزه، خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند.
مهدی (ع) حق هر چقداری را بگیرد و به او دهد. حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد، از زیر دندان غاصب بیرون کشد و به صاحب حق بازگرداند. به هنگام حکومت مهدی (ع) حکومت جباران و نفوذ سیاسی منافقان و خائنان نابود گردد. شهر مکه قبله مسلمین مرکز حکومت انقلابی مهدی شود. آری چون مهدی قیام کند زمینی نماند مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی: اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمداً رسول الله بلند گردد.
مهدی (ع) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد. در روزگار او همگان به رفاه آسایش و وفور نعمتی بی مانند دست یابند. حتی چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران، خوش و آسوده باشند. زمین گیاهان بسیار رویاند و آب نهرها فراوان شود. در جهان جای ویرانی نماند، مگر آنکه مهدی (ع) آنجا را آباد سازد.
در قضاوتها و احکام مهدی (ع) و در حکومت وی، سه سوزنی ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند.1 مهدی عدالت را همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد.
ضرورت غیبت آخرین امام:
بیرون آمدن حضرت مهدی (ع) و نمازگزاران آن حضرت بر پیکر مقدس پدر بزرگوارش همه جا منتشر شد. کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری(ع) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند و در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق تعالی، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن خلیفه خدا در زمین نبود. زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان. پس مشیت و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که حفرتش را از نظرها پنهان نگهدارد، تا درست دشمنان از وی کوتاه گردد و واسطه فیوضات ربانی بر اهل زمین سالم ماند. بدین صورت حجت خدا، هر چه آشکار نیست، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می باشد.
ضمناً این کیفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المومنین علی (ع) و فرزندان معصومش روی برتافت، بلکه به آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد و لزوم نهان زیستی آخرین امام را حفظ جانش سبب شد.
پروفسور هانری کربن ـ متشرق فرانسوی ـ در ملاقات با علامه طباطبائی در خصوص وجود امام غایب در جهان بینی تشیع می گوید: به عقیده من مذهب تشیع تنها و مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه نگهداشته و به طور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پا برجا می دارد. تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد (ص) ختم شده می داند ولی ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می ماند. رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نماید.
به واسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد (ص) و بعد از حضرت محمد، بواسطه ولایت جانشینان وی زنده بوده و هست و خواهد بود، او حقیقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمی تواند او را خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید. آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی، برای همیشه، باقی و پا برجاست. »