مقاله فلسفه سیاسی اسلام در پرتو واقعه غدیر

این مقاله در مورد فلسفه سیاسی اسلام در پرتو واقعه غدیر است و به بررسی مفاهیم قرآنی، ساختار قدرت و بنیادهای معرفتی نظام اسلامی می پردازد.

غدیر و فلسفه سیاسى اسلام

پیشگفتار:

با نگاهی ژرف به سیر تحول زندگی اجتماعی بشر، درخواهیم یافت که نهادهای اولیه ای چون «خانواده» و «قبیله» نخستین اشکال سازمان یافته انسانی بوده اند که در درون خود، نوعی ساختار قدرت، قوانین نانوشته و شیوه هایی ابتدایی از حاکمیت را دارا بوده اند. این ساختارهای بنیادین، به تدریج راه را برای شکل گیری دولت ها و حکومت های سازمان یافته هموار ساختند؛ حکومت هایی که با تکیه بر قلمرو سرزمینی، جمعیت تحت پوشش، ساختارهای اداری و نظام های سیاسی، مسئولیت مدیریت اقتصادی، فرهنگی و امنیتی جوامع را برعهده گرفتند.

در این فرآیند تاریخی، ظهور مفاهیمی چون «رهبری»، «اداره» و «اعمال قدرت» از سوی افرادی با عنوان «رئیس» یا «حاکم»، به همراه چارچوب هایی مدون از اداره جامعه، یکی از نقاط عطف در تمدن انسانی به شمار می رود. اما نکته مهم در این میان، آن است که انتخاب نوع حاکمیت، همواره بازتابی از جهان بینی، ارزش ها و باورهای ریشه دار یک جامعه است. فرهنگ حاکم بر هر ملت، نقشی اساسی در شکل دادن به ساختار سیاسی آن دارد.

برای نمونه، اگر جامعه ای دارای بینشی مادی گرایانه باشد و اصول ایدئولوژیکی خود را بر اساس منفعت گرایی، اصالت لذت و اقتصاد آزاد استوار سازد، بی تردید شکل حکومتی آن به سوی سرمایه داری – چه در شکل فردی و چه در قالب دولتی – گرایش خواهد یافت. در نقطه مقابل، اگر یک جامعه، ارزش های الهی و آموزه های وحیانی قرآن کریم را در جان و دل بپذیرد و آن را مبنای ایدئولوژی خود قرار دهد، گفتمان حاکم بر آن به سوی «نظام اسلامی» سوق یافته و الگویی همچون «مدینه فاضله غدیر» را سرلوحه خویش قرار خواهد داد.

در این نوشتار بر آنیم تا به صورت اجمالی به تحلیل یکی از ارکان بنیادین تشکیل حکومت بپردازیم و با بهره گیری از مفاهیم قرآنی، نگاهى فلسفی به نظام سیاسی اسلام بیفکنیم؛ نگاهی که در آن، نه تنها ساختار قدرت بلکه هدف نهایی حاکمیت نیز از بطن ایمان و معنویت الهام می گیرد.

فلسفه سیاسی در اندیشه اسلامی:

وقتی سخن از «فلسفه سیاسی اسلام» به میان می آید در واقع به بررسی بنیادهای نظری و عملی نظام سیاسی مبتنی بر جهان بینی اسلامی پرداخته می شود. این فلسفه بخشی جدایی ناپذیر از ساختار کلی فلسفه و معرفت شناسی اسلام است و نمی توان آن را به طور مستقل و جدا از سایر شاخه های معرفتی این دین بزرگ تصور کرد.

در قلمرو علوم اسلامی، دانشمندان بزرگ مبانی نظری و عملی این فلسفه را در رشته هایی چون فلسفه، کلام، عرفان، اخلاق و فقه شکل داده اند. بخش نظری فلسفه سیاسی اسلام عمدتاً توسط فلسفه، کلام و عرفان نظری تعریف می شود؛ این نظریه ها اگرچه بر پایه عقل و منطق استوارند، اما ریشه و اعتبار اصلی خود را از منابع وحیانی قرآن کریم و سنت پیامبر اسلام (ص) می گیرند. حذف این دو منبع اساسی از این فلسفه، اساساً ماهیت و هویت اسلامی آن را به شدت تضعیف خواهد کرد.

بخش عملی این فلسفه در قالب عرفان عملی، حکمت عملی و به ویژه سیاست مدن و فقه اسلامی تبیین می شود. این شاخه ها با پرداختن به اصول کاربردی، چارچوب های عملیاتی و ساختارهای قانونی و اخلاقی جامعه اسلامی را شکل می دهند. آثار کلاسیکی مانند «آراء اهل المدینه الفاضله»، «السیاسه المدینه» و «التنبیه علی سبُل السعاده» اثر فارابی، «سیاسیات شفا» از ابن سینا، «الشافى فی الامامه» از سید مرتضی، و همچنین «تجرید الاعتقاد» خواجه نصیرالدین طوسی به همراه شرح های متعدد آن، بخش مهمی از نظریه های فلسفه سیاسی اسلامی را تشکیل می دهند. همچنین عرفان نظری با آثاری همچون «فصوص الحکم» فارابی و محیی الدین عربی و «مصباح الانس» ابن فناری، ابعاد معنوی و روحانی این فلسفه را تبیین کرده اند.

در حوزه عملی نیز کتاب هایی مانند «طهاره الاعراق» ابن مسکویه رازی، «اخلاق ناصری» خواجه نصیر و صدها اثر فقهی از جمله «جواهرالکلام» شیخ محمد حسن نجفی و «کتاب البیع» حضرت امام خمینی (قدس سره) به تشریح ابعاد کاربردی و اجرایی فلسفه سیاسی اسلام پرداخته اند.

با این حال، فلسفه سیاسی اسلام تاکنون به صورت یک کتاب یا مجموعه منسجم و یکپارچه تدوین نشده است. هر بخش از مبانی عقلی و نقلی آن به صورت مجزا و در قالب متون مختلف بررسی شده اند. این پراکندگی باعث شده که برخی نا آشنا با علوم اسلامی و گروه هایی مانند مستشرقان یا غرب گرایان، حتی وجود چنین فلسفه ای را انکار کنند یا نسبت به آن اظهار بی اطلاعی کنند.

اما واقعیت این است که اگرچه این فلسفه به شکل متمرکز و جامع منتشر نشده، اصول عملی آن در هزاران اثر و تالیف مختلف در طول تاریخ اسلام مورد بحث قرار گرفته و به طور مداوم در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان به کار گرفته شده است.

علاوه بر این، برخی اندیشمندان اسلامی با نگارش خطابه ها و نوشته های سیاسی، هر چند بدون ساختار کلاسیک و نظام مند، در مجموع به تدوین مبانی فلسفه سیاسی اسلام کمک کرده اند. از جمله این آثار می توان به «العروه الوثقى» سید جمال الدین اسدآبادی، «طبایع الاستبداد» عبدالرحمن کواکبی، خطابه های سیاسی شیخ محمد خیابانی، «قانون مشروطه مشروعه» سید عبدالحسین لاری، «تنبیه الامه و تنزیه المله» میرزا محمدحسین نائینی، «عواید الایام» ملا احمد نراقی و مجموعه آثار سیاسی امام خمینی (قدس سره) اشاره کرد.

نکته مهم دیگر این است که به دلیل محدودیت های تاریخی و سیاسی، شیعیان فرصت کمتری برای ایجاد حکومت های رسمی داشته اند و به همین دلیل فلسفه سیاسی شیعی کمتر رشد کرده است. در مقابل، اهل سنت به دلیل حضور طولانی تر در ساختارهای حکومتی، توانسته اند آثار بیشتری در این حوزه تالیف کنند که «الاحکام السلطانیه» مارودی نمونه بارز آن است.

پیام آوران وحی:

کتاب آسمانی قرآن پیامبران الهی را نه تنها واسطه ای میان زمین و آسمان، بلکه به عنوان راهبران الهی و پیشوایان واقعی بشر معرفی می کند؛ رهبرانی که برگزیدگی شان نه بر پایه قدرت موروثی یا منافع فردی، بلکه بر اساس حکمت مطلق الهی و برای هدایت بشریت بوده است. این ماموریت آسمانی، وظیفه ای عظیم بر دوش آنان نهاده که هم بیم دهنده اند و هم بشارت آورنده؛ هم آگاهی بخش اند و هم داوران عدالت در میانه ی اختلاف های بشر.

در تبیینی روشنگرانه، قرآن کریم چنین می فرماید:

«کانَ النّاسُ اُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَاَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیما اخْتَلَفُوا فِیهِ»
(سوره بقره، آیه ۲۱۳)

ترجمه: مردم، نخست یک امت واحد بودند؛ آنگاه خداوند پیامبران را فرستاد تا بشارت دهنده و هشدارگر باشند و همراه آنان کتاب را به حق نازل فرمود، تا در میان مردم درباره آنچه در آن اختلاف دارند، به عدالت داوری نمایند.

در پرتو این آیه، جایگاه پیامبران نه صرفاً به عنوان مبلغانی دینی، بلکه به عنوان ستون های عدالت، ترازوی حق و سنگ بنای نظم اجتماعی معرفی می شود. نزول کتاب الهی، در کنار بعثت پیامبران نشانه ای است روشن بر اینکه هدایت الهی صرفاً مفهومی فردی و درونی نیست بلکه در مقیاس اجتماعی و تمدنی نیز جریان دارد. پیام آوران وحی، نه فقط نجات دهندگان جان ها، که معماران مدنیت مبتنی بر وحی اند؛ جامعه ای که عدالت، محور حکم و حق، معیار تصمیم گیری باشد.

از این منظر، کارویژه پیامبران تنها به تبیین مسائل عقیدتی محدود نمی شود، بلکه آنان حاملان نقشه ای الهی برای ساختن جامعه ای الهی محور، انسانی مدار و عدالت پیشه اند.

محور اتحاد امت اسلامی

در میان دیدگاه های متنوعی که جامعه شناسان درباره تعریف «جامعه» مطرح کرده اند معیار «حاکمیت سیاسی واحد» و «استقلال سیاسی» همواره به عنوان یکی از شاخص های معتبر برای تشخیص هویت یک جامعه منسجم، مورد توجه بوده است. این اصل در جهان بینی قرآنی نیز جایگاه خاصی دارد، چرا که خداوند متعال، حاکمیت سیاسی راستین را از آنِ پیامبران خود دانسته و آن را جزئی جدایی ناپذیر از رسالت الهی آنان معرفی کرده است.

به همین دلیل از آغاز بعثت پیامبران، طاغوت های زمان یعنی صاحبان زر و زور و تزویر، همواره در برابر این حاکمیت الهی صف آرایی کرده اند. در دوران پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله)، قریش و مشرکان شبه جزیره عرب با تمام توان در برابر دعوت توحیدی و نظام سیاسی مبتنی بر وحی ایستادند. پس از آن در عصر امیرالمومنین علی (علیه السلام)، معاندان، چه از جمل، چه از نهروان و چه در شام، با جنگ افروزی و سیاست گری های فریبکارانه، حاکمیت عدل علوی را به چالش کشیدند. دوران امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) نیز شاهد مخالفت آشکار قدرت طلبان اموی بود چهره هایی که در لباس خلافت اسلامی، سلطنتی موروثی و مستبدانه را پیش می بردند.

از آن جا که امکان مبارزه مستقیم با اساس دین را نداشتند، برای ضربه زدن به شالوده های آن، روش هایی خزنده را در پیش گرفتند؛ از جمله منع تدوین احادیث نبوی، تحریف حقایق، و بدعت شوم سب اهل بیت پیامبر (صلى الله علیه و آله). این در حالی است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) بارها و به صراحت، ولایت و محبت اهل بیت را نه تنها توصیه، بلکه فریضه ای واجب الاجرا معرفی کرده بود.

در این باره، امام شافعی، یکی از بزرگان اهل سنت، چنین می گوید:
«یا آل بیت رسول الله، حبکم فرضٌ من الله فی القرآن انزله، یکفیکم من عظیم الفخر انکم من لم یصلِّ علیکم، لا صلاه له»

ای خاندان رسول خدا، محبت شما فریضه ای است که خداوند آن را در قرآن نازل کرده است؛ همین افتخار بس که هر کس بر شما درود نفرستد، نمازش پذیرفته نیست.

همچنین فخر رازی به نقل از زمخشری از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) روایت می کند:
«من مات على حب آل محمد، مات شهیداً، الا ومن مات على حب آل محمد، مات مغفوراً له، ومن مات على حب آل محمد، مات تائباً، الا ومن مات على حب آل محمد، مات مومناً مستکملاً الایمان…»

هر کس با محبت آل محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است آگاه باشید کسی که با محبت آنان بمیرد، آمرزیده خواهد بود؛ کسی که با مهر آنان جان دهد، در حال توبه و با ایمانی کامل، چشم از جهان فرو بسته است.

روشن است که این تحریف ها و سیاست های انحرافی، مختص به صدر اسلام نبود. در طول تاریخ، قدرت طلبان خودکامه همواره با بهره گیری از ابزار دین ستیزی پنهان، به تضعیف آموزه های پیامبران پرداخته اند تا پایه های سلطنت و سلطه گری خویش را استوار نگاه دارند. با این همه نور حقیقت هرگز خاموش نگشته و محور وحدت امت اسلامی، همواره در پیروی از اهل بیت و بازگشت به قرآن، زنده و پایدار باقی مانده است.

تعداد صفحات: 25

فرمت فایل: WORD