این مقاله در مورد جنگ روانی است و به بررسی تاریخچه جنگ روانی، نمونه های تاریخی، و راهبردهای روانی در نبردهای سنتی و مدرن میپردازد.
تاریخچه جنگ روانی:
بی تردید تاریخچه جنگ روانی، ریشه در اعماق تاریخ تمدن بشری دارد. بررسی گذشته سیاسی و نظامی ملت ها به خوبی نشان می دهد که این شیوه جنگ، همواره در قالب های گوناگون، بخشی از تاکتیک های پیروزی بوده است. پژوهشگران بسیاری کوشیده اند تا سرآغازهای این نوع نبرد را شناسایی کنند. از جمله این موارد، اشاره پل لاین بارگر، محقق حوزه عملیات روانی، به نبرد کیدئون و مادهاست. در این واقعه تاریخی، کیدئون برخلاف عرف نظامی آن زمان که در آن تنها یک مشعل برای هر صد سرباز در نظر گرفته می شد، به هر سرباز یک مشعل داد. این تدبیر به ظاهر ساده، تصویری فریبنده در ذهن دشمن ایجاد کرد که گویی ارتش مقابل، چندین برابر بزرگ تر از واقعیت است. این خطای ادراکی دشمن، بدون نیاز به درگیری فیزیکی، مسیر پیروزی را برای کیدئون هموار ساخت.
از آن زمان به بعد، نگرشی جدید شکل گرفت مبنی بر این که جنگ ها تنها در میدان نبرد رخ نمی دهند، بلکه ذهن و روان دشمن نیز یکی از جبهه های اصلی نبرد است. حتی در تاریخ صدر اسلام نیز نشانه هایی از کاربرد موثر شیوه های روانی به چشم می خورد. برای مثال، در ماجرای فتح مکه، مسلمانان با افروختن آتش هایی در شب، فضای رعب و وحشت در میان قریش ایجاد کردند و بدون درگیری سنگین به هدف خود دست یافتند. نمونه ای دیگر، اقدام عمرو عاص در ماجرای صفین بود؛ هنگامی که با برافراشتن قرآن بر نیزه، موجی از تردید و تزلزل در سپاه امام علی(ع) ایجاد کرد. این موارد نشان دهنده آن است که بهره گیری از نیرنگ های روانی، نه تنها ابزار جنگی، بلکه هنری تاکتیکی برای تسلیم سازی بی درگیری محسوب می شده است.
در دوران مدرن، به ویژه در قرن بیستم، جنگ روانی به عنوان شاخه ای مستقل و رسمی در ساختار نظامی کشورها جای گرفت. نمونه شاخص آن، جنگ جهانی دوم است. در سال ۱۹۳۹، برخی متفکران آلمانی شکست در جنگ جهانی اول را تا حد زیادی به ضعف در حوزه تبلیغات و ناتوانی در استفاده از ابزارهای روانی نسبت دادند؛ در حالی که رقبای آن ها با هوشمندی از همین ابزارها به نفع خود بهره گرفته بودند. این تحلیل ها، بستر را برای شکل گیری نهادهایی نظیر وزارت تبلیغات در آلمان و واحدهای تخصصی جنگ روانی در کشورهای دیگر فراهم ساخت. پس از آلمان، ایالات متحده نیز به طور جدی به این حوزه وارد شد و با طرح مفهومی نو به نام «سایکو استراتژی» یا راهبرد روانی، اعلام کرد که اثرگذاری بر ذهن دشمن فقط محدود به دوران جنگ نیست، بلکه در زمان صلح نیز ابزاری کلیدی برای پیشبرد منافع سیاسی و فرهنگی به شمار می آید.